کد مطلب:302721 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

مناقب فاطمه در حدیث سنت


1- محبوبترین انسانها در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله.

قال: «احب اهلی الی فاطمه» [1] . و فی روایه: «أحبّ الناس الی فاطمه» [2] . و كانت فاطمه اصغر بنات رسول الله واحبهنّ الیه.

محبوبترین شخص در نزد پیامبر فاطمه بود، و می فرمود: بیشتر از همه كس فاطمه را دوست دارم.

فاطمه كوچكترین دختران حضرت و محبوبترین آنها بود.

2- كینه ی «اُم أبیها» مختصّ به فاطمه بود.

ذكر الحافظ شمس الدین الذهبی: و كنیتها فیما بلغنا «اُمّ ابیها» [3] .

ذهبی می گوید: بنابر روایات وارد شده كنیه ی فاطمه «أم ابیها» می باشد.


3- خانه ی فاطمه برتر از خانه ی انبیا می باشد.

أخرج ابن مردویه عن أنس بن مالك و بریده قال:

قرا رسول الله صلی الله علیه و آله هذه الایه (فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذكر فیها اسمه) فقام الیه رجل فقال: ای بیوت هذه یا رسول الله؟ قال: بیوت الأنبیاء، فقام الیه ابوبكر فقال: یا رسول الله هذا البیت منها بیت علی و فاطمه؟ قال: نعم من افاضلها [4] .

ابن مردویه از انس بن مالك و بریده ی اسلمی روایت نموده است كه: نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله آیه ی «فی بیوت اذن الله...» را تلاوت فرمودند كه می فرماید: در خانه هائی كه خداوند اجازه فرمود كه بلند مرتبه و رفیع گردیده شوند، و در آنها اسم خداوند برده شود.

شخصی بپا خاست و پرسید: ای پیامبر خدا این خانه ها چگونه خانه هائی بود و از آن چه كسانی می باشند؟

حضرت فرمود: این خانه ها از آن انبیا می باشند.

سپس ابوبكر برخاست و از آن حضرت پرسید: آیا این خانه نیز از جمله آن خانه ها می باشد؟ اشاره بخانه ی علی بن ابیطالب و فاطمه نمود.

حضرت فرمود: آری این خانه ازبرترین آن خانه ها می باشند.

4- بوی بهشت مختصّ به فاطمه می باشد.

فی قوله صلی الله علیه و آله: اذا اشتقت الی رائحه الجنه شممت ریح فاطمه. یا حمیراء،


انّ فاطمه لیست كنساء الآدمیین [5] .

روزی عائشه به حضرت اعتراض نمود كه فاطمه بزرگ شده است او را نبوید، حضرت به فرمود: ای حمیرا (كنیه ی عائشه) هر وقت مشتاق رائحه ی خوش بهشت می گردم فاطمه را می بویم، عائشه، فاطمه مانند زنان آدمی نمی باشد.

5- پیامبر اسلام پیش پای فاطمه قیام می فرمود و دست او را می بوسید.

اخرج الحاكم فی «المستدرك» عن عائشه، أنّها قالت:

ما رایت احدا كان اشبه كلاما و حدیثا برسول الله صلی الله علیه و آله من فاطمه، و كانت اذا دخلت علیه قام إلیها فقبّلها و رحبّ بها وأخذ بیدها فاجلسها فی مجلسه الخ [6] .

حاكم نیشابوری در مستدرك روایت كرده است كه: عائشه می گفت: من هیچ كس را ندیدم كه مانند پیامبر خدا صحبت نماید غیر از دخترش فاطمه، هر وقت بر او وارد می گردید، پیش پای او قیام می فرمود و او را می بوسید و خوش آمد می گفت، و سپس دست او را گرفته و در جای خودش می نشانید.

و فی روایه الطبرانی:

كانت اذا دخلت علی رسول الله صلی الله علیه و آله رحبّ بها و قام الیها و قبّل یدها و أجلسها فی مجلسه [7] .


و در روایت طبری آمده است كه: زمانی كه فاطمه بر پیامبر وارد می گردید حضرت قیام می فرمود و خوش آمد می گفت دستش را می بوسید و در جای خود او را می نشاند.

6- در میان زنان فاطمه سخت ترین مصیبتها را دیده است.

قال لها النبی صلی الله علیه و آله: یا بنیه، إنه لیس من نساء المسلمین امراه اعظم رزیه منك [8] .

روزی پیامبر به فاطمه فرمود: دخترم در میان زنان مسلمان كسی بیشتر از تو به مصیبت گرفتار نمی گردد.

7- فاطمه برترین انسانها بعد از رسول خدا می باشد.

عن عائشه انها قالت: ما رایت افضل من فاطمه غیر ابیها [9] .

عائشه روایت می كند كه: من برتر و بلاتر از فاطمه را ندیدم جز پدر او رسول خدا.

8- صلوات فرستادن بر فاطمه صلوات بر رسول خدا می باشد.

اخرج السهیلی فی «روض الأنف» فی حدیث «ابی لُبابه» قول النبی صلی الله علیه و آله:

ان فاطمه بضعه منی فصلی الله علیه و علی فاطمه، فهذا حدیث یدلّ علی أنّ سبّها كفر، و ان من صلّی علیها فقد صلّی علی أبیها [10] .


سهیلی حدیث ابولبابه را روایت می كند كه پیامبر فرمود: فاطمه پاره ی تن من می باشد، پس صلوات خداوند بر پیامبر و بر فاطمه باد.

پس این حدیث دلالت دارد كه هر كس فاطمه را سبّ نماید كافر می گردد، و هر كس بر او صلوات بفرستد همانا بر پدرش رسول خدا صلوات و درود فرستاده است.

9- علی و فاطمه محبوبترین مردان و زنان در نزد رسول خدا می باشند.

أخرج الترّمذی عن جمیع بن عمیر [التیمی]، قال:

دخلت مع عمّتی [علی] عائشه فسالت: ای الناس كان احب الی رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قالت: فاطمه. فقیل: من الرجال؟ قالت: زوجها، إنّه كان ما علمت صوّاماً قوّاماً [11] .

ترمذی از جمیع بن عمیر روایت می كند كه گفت با عمه ام وارد بر عائشه شدیم، از او پرسید محبوبترین افراد در نزد رسول خدا چه كسی بود؟

عائشه گفت: فاطمه.

گفته شده: از مردان چه كسی؟

گفت: محبوبترین مردان در نزد رسول خدا علی بن ابیطالب شوهر فاطمه بود، همانا می دانم كه علی بن ابیطالب در روز روزه دار و شبانه در حال عبادت بود.


10- و این روایت را حاكم نیشابوری نیز در مستدرك روایت و آنرا تصحیح نموده است. [12] .

و اخرج الحاكم فی «المستدرك» و صحّحه من حدیث بُریده، قال:

كان احب الناس الی رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمه، و من الرجال علی [13] .

بریده روایت نمود كه: از میان زنان محبوبترین شخص برسول خدا فاطمه و از مردان علی بن ابیطالب بود.

11- فاطمه اولین كسی می باشد كه به رسول خدا ملحق می گردد.

و اخرج البخاری و مسلم و غیرهما عن فاطمه ان النبی صلی الله علیه و آله قال:

«ان جبریل كان یعارضنی القرآن كلّ سنه مره و انه عارضنی العام مرّتین، ولا اراه الا حضر اجلی، فانك اول اهل بیتی لحاقا بی فاتقی الله واصبری، فانه نعم السلف انا لك» [14] .

بخاری و مسلم و غیر آندو روایت نموده اند كه: فاطمه علیهاالسلام روایت فرمود: پیامبر فرمود:

جبرئیل هر سال یك بار قرآن را بر من عرضه می نمود، و امسال دو مرتبه عرضه نمود، و این از آن جهت می باشد كه اجل من نزدیك گردیده، و تو از اهل بیت من اولین كسی می باشی كه بر من ملحق خواهی گشت، پس ای دخترم بخداوند توسل نما و صبر پیشه كن، همانا خداوند بهترین پناه تو می باشد.


12- فاطمه سرور زنان مومنه می باشد.

وأخرج البخاری و مسلم و غیرهما عن فاطمه عنه صلی الله علیه و آله انه قال:

«یا فاطمه! ألا ترضین ان تكونی سیّده نساء المؤمنین» [15] .

بخاری و مسلم و غیر آندو روایت نموده اند كه فاطمه روایت نمود: كه رسول خدا فرمود: ای فاطمه آیا راضی نمی گردی كه سرور زنان مومنه بوده باشی؟

13- فاطمه پاره ی تن رسول خدا می باشد.

وأخرج احمد والترمذی والحاكم فی «المستدرك» عن ابن الزبیر عنه صلی الله علیه و آله انه قال:

«انما فاطمه بضعه منّی، یؤذینی ما آذاها، و ینصبنی ما انصبها» [16] .

احمد حنبل و ترمذی و حاكم در مستدرك از عبدالله بن زبیر روایت نموده اند كه: رسول خدا فرمود: فاطمه پاره ی تن من می باشد مرا آزار می دهد هر كس او را بیازارد، و مرا دشمن می دارد هر كس او را دشمن دارد.

14- فاطمه در میان اهل بیت محبوبترین شخص برسول خدا می باشد.

وأخرج الحاكم فی «المستدرك» عن اسامه بن زید عنه صلی الله علیه و آله انه قال:

«احب اهلی الی فاطمه» [17] .


حاكم از اسامه بن زید روایت نموده است، كه پیامبر فرمود: محبوبترین كسان من فاطمه می باشند.

15- منزلت زهراء در بهشت.

وأخرج الحاكم فی «المستدرك» و صحّحه عن عنه صلی الله علیه و آله انّه قال:

«إذا كان یوم القیامه نادی مناد من وراء الحجب: یاهل الجمع غضوا ابصاركم عن فاطمه بنت محمد حتی تمر» [18] .

حاكم در مستدرك روایت نموده كه پیامبر فرمود: وقتی كه روز قیامت برپا گردد منادی از پس پرده غیب صدا می زند، كه اهل محشر چشم های خود را روی هم بگذارید زیرا فاطمه دختر پیامبر در حال عبور می باشد.

16- وأخرجه ابوبكر فی «الغیلانیات» من حدیث أبی أیوب، وابی هریره من حدیث عائشه [19] .

18- غضب فاطمه غضب رسول خدا می باشد.

وأخرج البخاری عن المسور عنه صلی الله علیه و آله انه قال:

«فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی» [20] .

بخاری روایت نموده است كه پیامبر فرمود: فاطمه پاره ی تن


من است هر كس او را بیازارد مرا آزار داده است.

19- وأخرج احمد والحاكم فی «المستدرك» و صحّحه عن المسور ایضا عنه صلی الله علیه و آله:

«فاطمه بضعه منی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها، و انّ الانساب تنقطع یوم القیامه غیر نسبی و سببی و صهری» [21] .

احمد حنبل در مسند و حاكم در مستدرك روایت نموده اند كه پیامبر فرمود: فاطمه پاره ی تن من است غمگین می كند مرا هر كس او را غمگین نماید، و مسرور می گرداند مرا هر كس او را مسرور گرداند، همانا هر نسبی در روز قیامت منقطع می گردد مگر نسب وسبب من از طریق علی بن ابیطالب.

20- فاطمه سرور زنان بهشتی.

وأخرج البخاری عن عائشه انه صلی الله علیه و آله قال لفاطمه:

«أما ترضین ان تكونی سیّده نساء اهل الجنه» [22] .

پیامبر فرمود: ای فاطمه آیا راضی می گردی كه سرور زنان بهشتی باشی؟

21- وأخرج الحاكم فی «المستدرك» عن حذیفه عنه صلی الله علیه و آله انه قال:

«نزل ملك من السماء فاستاذن الله ان یسلم علی فبشرنی ان فاطمه سیّده


نساء أهل الجنه» [23] .

و باز آن حضرت فرمود: ملكی از آسمان نازل گشت، و اجازه خواست تا بر من سلام رسانیده و بشارت داد مرا كه فاطمه سرور زنان اهل بهشت می باشد.

22- وأخرجه الطبرانی من حدیث أبی هریره باسناد رجاله رجال الصحیح غیر محمّد بن مروان الذهلی وقد وثقه ابن حبّان [24] .

این حدیث را طبرانی هم در معجم روایت نموده و ابن حبان هم آنرا توثیق نموده است.

23- فاطمه سرور زنان دنیا و آخرت می باشد.

وأخرج الحاكم فی «المستدرك» عن عائشه انه صلی الله علیه و آله قال: لفاطمه:

«یا فاطمه! ألا ترضین ان تكونی سیده نساء العالمین؟ و سیّده نساء المؤمنین؟ و سیّده نساء هذه الامه؟!» [25] .

حاكم در مستدرك روایت نموده است كه پیامبر به فاطمه فرمود: ای فاطمه آیا راضی می باشی كه سرور زنان دنیا و آخرت، و سرور زنان مؤمنه، و سرور زنان این امت بوده باشی؟

25- فاطمه مصیبت كشیده ترین زنان مؤمنه می باشد.

وأخرج الطحاوی فی «مشكل الآثار» عن عائشه انّها كانت تقول:


انّ رسول الله صلی الله علیه و آله قال فی مرضه الذی قبض فیه لفاطمه:... یا بنیه، انه لیس من نساء المؤمنین امراه اعظم رزیه منك [26] .

طحاوی در مشكل الآثار روایت نموده است كه پیامبر فرمود: دخترم در میان زنان مؤمنه تو از همه مصیبت بارتر می باشی.

26- وأخرج أبو یعلی الموصلی والطبرانی فی «الكبیر»، والحاكم فی «المستدرك» عنه صلی الله علیه و آله انه قال:

«یا فاطمه! ان الله یغضب لغضبك و یرضی لرضاك» [27] .

ابویعلی و طبرانی و حاكم در مستدرك روایت نموده اند كه پیامبر فرمود: ای فاطمه، خداوند از غضب تو غضبناك و از رضایت تو راضی می گردد.

27- وأخرج الترمذی وأحمد وأبویعلی، و رجالهما رجال الصحیح، عن أبی سعید الخدری، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

«الحسن والحسین سیّدا شباب أهل الجنه، و فاطمه سیده نسائهم إلّا ماكان لمریم بنت عمران» [28] .

ترمذی و احمد و ابویعلی روایت نموده اند كه پیامبر فرمود:


حسن و حسین سرور جوانان بهشت و فاطمه سرور زنان بهشتی می باشد.

28- وأخرج الطبرانی فی «الأوسط» و «الكبیر»، و رجال «الكبیر» رجال الصحیح عن ابن عباس، قال: قال رسول الله:

«سیّدات نساء أهل الجنه بعد مریم بنت عمران فاطمه و خدیجه و آسیه بنت مزاحم امراه فرعون» [29] .

طبرانی از ابن عباس روایت نموده است كه پیامبر فرمود: سروران زنان بهشت بعد از مریم دختر عمران فاطمه و خدیجه و آسیه بنت مزاحم زن فرعون می باشند.

31- حسد عائشه از فاطمه علیهاالسلام.

وأخرج أحمد باسناد رجاله رجال الصحیح عن النعمان بن بشیر قال:

استاذن ابوبكر علی رسول الله صلی الله علیه و آله فسمع صوت عائشه [عالیا] و هی تقول:

والله لقد عرفت ان علیا و فاطمه أحب الیك منی و من أبی مرتین او ثلاثا، [فاستاذن أبوبكر فدخل] فاهوی الیها ابوبكر فقال: یا بنت فلانه! لا أسمعك ترفعین صوتك علی رسول الله [30] .

احمد روایت نمود: روزی ابوبكر اجازه خواست و بر رسول


خدا وارد گردید در آن هنگام صدای عائشه بگوش رسید كه خطاب به رسول خدا نموده و می گفت: من می دانم كه تو علی و فاطمه را از من و پدرم بیشتر دوست می داری، در این هنگام ابوبكر اجازه خواست و وارد گردید و خود را بطرف عائشه پرتاب نمود، و به او گفت كه ای دختر فلانه دیگر نشنوم كه صدای خود را بر رسول خدا بلند نموده باشی.

32- وأخرج الطبرانی فی «الكبیر» باسناد رجاله رجال الصحیح عن ابی عباس، قال:

دخل رسول الله علی علی و فاطمه، و هما یضحكان فلما رایاه سكتا، فقال لهما النبی صلی الله علیه و آله: «ما لكما كنتما تضحكان، فلما رایتمانی سكتما؟» فبادرت فاطمه فقالت:

بابی انت یا رسول الله صلی الله علیه و آله!، قال هذا: انا أحب الی رسول الله منك، قلت: بلی أنا احب الی رسول الله منك. فتبسّم رسول الله و قال: «یا بنیه، لك رقه الولد، و علی اعز علی منك!» [31] .

روزی رسول خدا بر علی و فاطمه وارد گردید، آنها را در حالی مشاهده فرمود كه خوشحالی و تبسم بر لب داشتند، تا پیامبر را دیدند ساكت گردیدند، حضرت به آنان فرمود: چه شد كه از تبسم باز ماندید؟

فاطمه عرضه داشت: فدایت گردم، پدر جان علی می گفت: من محبوبتر در نزد پیامبر می باشم، و من هم به او می گفتم: كه


من محبوبتر می باشم.

حضرت از این كلام فاطمه تبسمی نمود، و سپس فرمود: دخترم تو فرزند من می باشی، و بر تو محبت فرزندی، و علی بر من عزیزتر می باشد.

34- ازدواج زهراء به امر خدا.

وأخرج الطبرانی باسناد رجاله ثقات عن ابن مسعود عنه صلی الله علیه و آله قال:

«ان امرنی ان ازوج فاطمه من علی» [32] .

طبرانی روایت نموده است كه پیامبر فرمود: همانا خداوند مرا دستور داد تا فاطمه را به علی تزویج نمایم.

35- وأخرج الطبرانی باسناد رجال الصحیح عن ابن جریح قال: قال لی غیر واحد:

كانت فاطمه اصغر ولد رسول الله صلی الله علیه و آله وأحبهنّ الیه.

فاطمه كوچكترین دختران رسول خدا و در عین حال محبوبترین آنان در نزد او بود.

36- فاطمه و شباهتش به رسول خدا.

وأخرج الطبرانی فی «الأوسط» عن عائشه، قالت:

ما رایت احدا من خلق الله أشبه برسول الله دینا ولا جلسه ولا شیه من فاطمه، و كانت اذا دخل علیها رسول الله رحّبت به وقامت من مجلسها و قبّلت یده و اجلسته فی مجلسها، و كانت اذا دخلت علی رسول الله رحّب بها و قام


الیها و قبّل یدها وأجلسها فی مجلسه [33] .

عائشه می گوید: من هیچ كس را از خلائق ندیدم، كه مانند فاطمه از نظر نشستن و راه رفتن شبیه به رسول خدا بوده باشد، هر وقت رسول خدا بر او وارد می گردید زهراء به او خوش آمد گفته و در مقابل او می ایستاد، دستش را می بوسید و او را در جای خود می نشانید، و هر گاه كه فاطمه بر او وارد می گردید آن حضرت در مقابلش قیام می فرمود، خوش آمد می گفت، دستش را می بوسید و او را در جای خود می نشاند.

37- وأخرج الحاكم و قال: صحیح علی شرط الشیخین عن عائشه قالت: ما رأیت أحدا أشبه كلاما و حدیثاً من فاطمه برسول الله صلی الله علیه و آله، و كانت اذا دخلت علیه رحّب بها، و قام فأخذ بیدها فقبلها وأجلسها فی مجلسه [34] .

عائشه می گوید: من هیچ كس را مثل فاطمه ندیدم كه مانند رسول خدا تكلم نماید و سخن بگوید، هر وقت بر او وارد می گردید، به او خوش آمد می گفت، در مقابل او ایستاده دستش را می گرفت و می بوسید، و او را در جای خود می نشاند.

و زاد الحاكم فی روایه اُخری:

و كانت اذا دخل علیها رسول الله صلی الله علیه و آله قامت الیه مستقبله و قبّلت یده: و قال: حدیث صحیح علی شرط الشیخین.


و حاكم با اضافه ای این چنین روایت می كند: وقتی پیامبر بر فاطمه وارد می گردید فاطمه از جا برخاسته به استقبال پیامبر رفته و دست او را می بوسید.

39- وأخرج الحاكم فی «المستدرك»، و قال: رواه هذا الحدیث عن آخرهم فی «الصحیح»، عن عمر بن الخطاب، انّ النبی صلی الله علیه و آله قال لفاطمه: «فداك ابی و امی» [35] .

حاكم نیشابوری از عمر بن خطاب روایت می كند كه پیامبر به دخترش فاطمه فرمود: پدر و مادرم فدای تو باد.

و در خاتمه پس از عجز و ناتوانی از درك مقامات آن مظلومه ی عالم چنین عرضه می داریم:

ای دختر رسول خدا، تمامی پدر و مادرهای هستی، فدای تو گردد، كه جانسوز حكایت وداع خویش را، در وصیّتی شكسته در گلو، با نگاهی پر از درد و اشكی پر از آه، در جمله ی «غسلنی باللیل، كفنی باللیل دفنی باللیل ولا تعلم احدا» بپایان رساندی، و بیان نمودی كه تا سپیده دم قیامت مخفیه القبر و مجهوله القدر، و سرّ مستودع عالم غیب و شهود بوده باشی.


[1] الترمذي (تحفه الاحوذي 370:10). المستدرك 155:3. مسند احمد 275:4. مجمع الزوائد 201:9. تهذيب الاسماء واللغات: النووي 26:1. سير اعلام النبلاء 119:2. تهذيب التهذيب 440:12. جامع الاصول 125:9. حيله الاوليا 39:2. البدايه والنهايه 232:6.

[2] الترمذي (تحفه الاحوذي 370:10). المستدرك 155:3. مسند احمد 275:4. مجمع الزوائد 201:9. تهذيب الاسماء و اللغات: النووي 26:1. سير اعلام النبلاء 119:2. تهذيب التهذيب 440:12. جامع الاصول 125:9. حيله الاوليا 39:2. البدايه والنهايه 232:6.

[3] تاريخ الاسلام: الذهبي- عهد الخلفاء الراشدين: ص 43. ذيل المذيل: الطبري: ص 499. المناقب: ابن المغازلي: ص 213، رقم 392. دُررالسمط في خبر السَّبط: ابن الابار المتوفي 658: ص 77. العقد الثمين في تاريخ البلد الامين 286:8. سبل الهدي و الرشاد 37:12.

[4] الدرّ المنثور 203:6. روح المعاني: الآلوسي 174:18، سوره النور، الآيه 36.

[5] المعجم الكبير 401:22.

[6] المستدرك- الحاكم: 160:3.

[7] المعجم الاوسط: الطبراني 58:5، رقم 4101.

[8] المعجم الكبير 418:22، رقم 1031. المستدرك 156:3، و قال الذهبي: صحيح. مشكل الاثار 49:1- 50.

[9] المعجم الاوسط 349:3، رقم 2742. مجمع الزوائد 201:9.

[10] الروض الانف 328:6.

[11] الترمذي بلفظه: التحفه 375:10 و «الناس» في الأصل «النساء». مشكاه المصابيح 3، 1735، رقم 6146.

[12] المستدرك 155:3.

[13] المستدرك 155:3. و من حديثه أيضاً (الترمذي): التحفه 370:10- 371.

[14] كنز العمال 677:13- 678.

[15] فتح الباري: البخاري 84:7، مسلم 126:2. المستدرك 158:3. طبقات ابن سعد (من حديث عائشه عن فاطمه) 248:2- 248.

[16] (الترمذي): (التحفه 371:10). المستدرك 158:3. احمد 5:4.

[17] المستدرك: 155:1.

[18] المستدرك 153:3.

[19] نقله عن كنز العمال 106:12. الغيلانيات: ابي بكر الشافعي في الرقمين 34209 و 34210، و رقم 34211.

[20] (البخاري): فتح الباري 48:7. البخاري في علامات النبوه من حديث طويل عن عائشه: 491:6. و اخرجه من وجه آخر في اواخر المغازي 110:8- 111.

[21] و هو في المستدرك 158:3، و عند الطبراني و البزار برواياته في مجمع الزوائد 203:7.

[22] البخاري: مناقب فاطمه 83:7. المستدرك 151:3.

[23] المستدرك 151:3.

[24] مجمع الزوائد 201:9.

[25] المستدرك 156:3، و قال الذهبي: «صحيح و هو عند (مسلم) من حديث أطول: 127:2:2.

[26] مشكل الآثار 49:1- 50. جمع الجوامع- السيوطي 302:1، النسخه المصوره المصريه.

[27] مجمع الزوائد 203:9. المستدرك 154:3.

[28] عن مجمع الزوائد 201:9.

[29] التحفه 272:10، أحمد 391:5، و قد ذكره الطحاوي في مشكل الاثار 393:2، و هو في كنز العمال بمختلف طرقه و رواياته: 112:12 - 113.

[30] عنه ايضا 201:9- 202، و هو عند (أحمد) بلفظه، عن النعمان بن بشير 275:4، و عنه باطول 270:4- 271.

[31] مجمع الزوائد: 201:9.

[32] المجمع 204:9. كنزالعمال رقم 37752 من حديث أنس (عن الخطيب وابن عساكر).

[33] المعجم الاوسط 58:5، رقم 4101.

[34] المستدرك 154:3، و وافقه الذهبي علي صحته. اخرجه أبو داود في الأدب، باب ما جاء في القيام برقم 5217. والترمذي في المناقب برقم 3871. الاستيعاب 366:4.

[35] المستدرك 151:3- 164.